جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متشافع

متشافع

متشافع
این واژه در فرهنگنامه های تازی نیامده جفت پذیرنده جفت پذیرنده. توضیح صیغه تشافع در قوامیس معتبر عربی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار

متشافع

متشافع
متشافعان دو امری می باشند که منقسم نشوند میان اول و ثانی ایشان چیزی از نوع ایشان نباشد مانند نقطه و نقطه. (دره التاج، از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
لغت نامه دهخدا

مترافع

مترافع
هر یک از طرفین که راضی به حکومت حکم و یا قاضی شده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ترافع شود
لغت نامه دهخدا

متشایع

متشایع
شریک. یقال هما متشایعان فی دار و متشاعان، ای شریکان فیها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ازناظم الاطباء). شریک و همدیگر شریک شونده. (آنندراج). و رجوع به متشاع و تشایع شود، رفیق وهمدم مر یک دیگر را، پیروی کننده یکی مر دیگری را. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

متدافع

متدافع
یکدیگر را دفع کننده و کارزار. (آنندراج). مشغول به دفع و راندگی و راننده کسی را در جنگ. (ناظم الاطباء) ، هجوم آورنده بر دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدافع شود
لغت نامه دهخدا

متشاف

متشاف
خورندۀ همه باقی آب را از پیاله. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می آشامد آنچه را که در پیاله باشد. (ناظم الاطباء) ، گیرندۀ همگی چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاف شود
لغت نامه دهخدا