جدول جو
جدول جو

معنی مترصد - جستجوی لغت در جدول جو

مترصد
امیدوار و چشم داشت دارنده
تصویری از مترصد
تصویر مترصد
فرهنگ لغت هوشیار
مترصد
((مُ تَ رَ صِّ))
چشم به راه، منتظر
تصویری از مترصد
تصویر مترصد
فرهنگ فارسی معین
مترصد
چشم به راه، منتظر
تصویری از مترصد
تصویر مترصد
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متردد
تصویر متردد
کسی که در امری دچار شک و تردید باشد، دودل، رفت و آمد کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متربد
تصویر متربد
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، بداغر، عبوس، ترش روی، عبّاس، تندرو، زوش، ترش رو، اخم رو، روترش، سخت رو، دژبرو، گره پیشانی، بداخم، عابس، تیموک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متردد
تصویر متردد
دو دله، مشکوک، سرگشته در امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متربد
تصویر متربد
ترشروی، آسمان ابری شیر از جانوران متغیر، ترش رو، آسمان ابردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرصد
تصویر میرصد
نادرست نویسی میرسد پارسی است رئیس و فرمانده صدتن یوزباشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متردد
تصویر متردد
((مُ تَ رَ دِّ))
آمد و شد کننده، کسی که در امری به شک و تردید دچار است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متربد
تصویر متربد
((مُ تَ رَ بِّ))
متغیر، ترش رو، آسمان ابر دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
انتظار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
رصد خانه، کمین گاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
انتظار داشتن، به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
مرصاد بنگرید به مرصاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترصد
تصویر ترصد
((تَ رَ صُّ))
چشم داشتن، مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرصد
تصویر مرصد
((مَ صَ))
رصدخانه، کمین گاه، جمع مراصد
فرهنگ فارسی معین
جمع مترصد، امید واران فرا پایان جمع مترصد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیر مترصد
تصویر غیر مترصد
ناگهانی پیش بینی نشده
فرهنگ لغت هوشیار