معنی ترصد - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ترصد
ترصد
- ترصد
- انتظار داشتن، به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
ترصد
- ترصد
- چشم داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ترقب. (المنجد). چشم داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا