- مترسک
- پیکره ای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا می کنند، کنایه از دارای ارادۀ ضعیف و بی شخصیت
معنی مترسک - جستجوی لغت در جدول جو
- مترسک
- مترس، سرخر مزاحم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عبادت کننده، دین دار، پارسا
به جاگذاشته شده، واگذاشته شده، واگذاشته
متری، بر اساس قوانین اندازه گیری بر حسب واحد متر
کسی که به چیزی چنگ بیندازد، چنگ در زننده،، نگه دارنده
نویسنده و رسم کننده و صاحب رسم
نامه فرستنده، نامه نویسنده دبیر
فرانسوی بنگرید به متری منسوب به متر متری. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
گذاشته شده، رها شده اپر ماندک باز مانده پس نهاده، رها شده هلیده (از هلیدن برابر با فرو گذاشتن و وا گذاشتن) ترک شده وا گذاشته. یا مال متروک. مالی که از میت باقی ماند
دیندار و عبادت کننده نیایشگر پرستنده عبادت کننده جمع متنسکین: و نیز صاحب مردی عدلی مذهب بود و عدلی مذهبان بغایت متنسک باشند
نگاهدارنده، چنگ زننده به چیزی آگسه چنگ در زننده آگستار، گیرنده چنگ در زننده گیرنده متشبث جمع متمسکین
ترک شده، واگذاشته شده، باطل شده
کسی که آداب وروسم چیزی را رعایت می کند ولی از حقیقت آن آگاه نیست یا به آن توجه نمی کند
دبیر، منشی
Deserted
deserto
verlassen
opuszczony
покинутый
покинутий
verlaten
desierto
désert
deserto
सुनसान
荒れ果てた
terkedilmiş