معنی مترسک - فرهنگ فارسی عمید
معنی مترسک
- مترسک
- پیکره ای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا می کنند، کنایه از دارای ارادۀ ضعیف و بی شخصیت
تصویر مترسک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مترسک
مترسک
- مترسک
- مترس کوچک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مترس شود، سر خر. مزاحم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
متمسک
- متمسک
- کسی که به چیزی چنگ بیندازد، چنگ در زننده،، نگه دارنده
فرهنگ فارسی عمید