- متجرم
- گناه بندنده
معنی متجرم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آماسیده
ترزبان، برگرداننده
ملول، آزرده، به ستوه آمده
ورم کرده، آماس کرده، آماسیده
دارای حرمت، حرمت داشته، بی دین
کسی که به تکلف کاری را می کند، رنج برنده
کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می کند، کنایه از بازگو کننده، بیان کننده مثلاً این شعر مترجم احساسات شاعر است
ترجمه شده، مطلبی که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شده است
از بیخ کنده
دل آزرده بستوه آمده ملول آزرده جمع متبرمین
ترشروی
فراهم آمده
رنجبر بتکلف کاری کننده جمع متجشمین
کرپمند (کرپ جسم)، مهین کار، بر شونده جسم گیرنده، تناور، آنکه بر کاری و عملی بزرگ شود جمع متجسمین
متجره در فارسی سودا جای جای بازرگانی محل تجارت تجارتخانه جمع متاجر
خشم فرو خورنده، هفت نوش جرعه جرعه خورنده آب و مانند آن، فرو خورنده خشم جمع متجرعین
سخن گوینده
برهنه گردیده پاز لوت برهنه گردنده، مجرد شونده
ترجمه کرده شده و از زبانی به زبانی دیگر بیان کرده شده
شکافته
آماسنده، ورم کرده، برآمده
کنایه از خالی از تعلقات مادی و دنیوی
برهنه، لخت، عریان، پتی، لاج، تهک، عور، عاری، معرّیٰ، رت، غوشت، ورت، اوروت، لچ، لوت
برهنه، لخت، عریان، پتی، لاج، تهک، عور، عاری، معرّیٰ، رت، غوشت، ورت، اوروت، لچ، لوت
Bloated
Interpreter, Translator
intérprete, tradutor