از ’ب وء’، جای باش. (منتهی الارب) (آنندراج). جائی که در آن گاو را نگاه می دارند و جای باش ستور، آنجای از زهدان که در آن جنین است. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به تبوء شود
از ’ب وء’، جای باش. (منتهی الارب) (آنندراج). جائی که در آن گاو را نگاه می دارند و جای باش ستور، آنجای از زهدان که در آن جنین است. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و رجوع به تبوء شود
پیروی کرده شده. (آنندراج) (غیاث). پیروی کرده شده. (ناظم الاطباء). پیروی شده. تبعیت کرده شده. اطاعت شده. مقابل تابع: اخلاق پسندیده مدروس گشته... و متابعت هوا سنت متبوع. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56). و خوانین و امراء لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع به نوحه و زاری درآمده. (ظفرنامۀ یزدی) ، پیشوا و رئیس و سرور. (ناظم الاطباء). - متبوع امت، پیشوای امت. (از ناظم الاطباء)
پیروی کرده شده. (آنندراج) (غیاث). پیروی کرده شده. (ناظم الاطباء). پیروی شده. تبعیت کرده شده. اطاعت شده. مقابل تابع: اخلاق پسندیده مدروس گشته... و متابعت هوا سنت متبوع. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 56). و خوانین و امراء لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع به نوحه و زاری درآمده. (ظفرنامۀ یزدی) ، پیشوا و رئیس و سرور. (ناظم الاطباء). - متبوع امت، پیشوای امت. (از ناظم الاطباء)
گوشه گیر و دور. (آنندراج). کسی که گوشه گیرد و دور شود و غایب و مهجور و جدا. (ناظم الاطباء) : ، خجل و شرمسار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحوش شود
گوشه گیر و دور. (آنندراج). کسی که گوشه گیرد و دور شود و غایب و مهجور و جدا. (ناظم الاطباء) : ، خجل و شرمسار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تحوش شود
پیروی شده پیشوا سالار پیروی شده تبعیت کرده شده اطاعت شده مقابل تابع: و خوانین و امرا لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع بنوحه و زاری در آمده. یا دولت ریاست وزارت اداره متبوع... که از آن تبعیت و اطاعت کنند
پیروی شده پیشوا سالار پیروی شده تبعیت کرده شده اطاعت شده مقابل تابع: و خوانین و امرا لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع بنوحه و زاری در آمده. یا دولت ریاست وزارت اداره متبوع... که از آن تبعیت و اطاعت کنند