- متبوب(مُ تَ بَوْ وَ)
دربان گرفته. (آنندراج). و رجوع به تبوب شود
معنی متبوب - جستجوی لغت در جدول جو
- متبوب(مُ تَ بَوْ وِ)
دربان گیرنده. (آنندراج). دربان دار و دارای دربان. (ناظم الاطباء) ، آن که دربانی می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، کنایه از دوست، معشوق
جب انداختن هر دو سبب مفاعلین است مفا بماند فعل بسکون لام بجای آن بنهند و فعل چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا مجبوب خوانند یعنی خصی کرده بسبب آنکه هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
پیروی شده پیشوا سالار پیروی شده تبعیت کرده شده اطاعت شده مقابل تابع: و خوانین و امرا لشکریان و سایر خلایق از تابع و متبوع بنوحه و زاری در آمده. یا دولت ریاست وزارت اداره متبوع... که از آن تبعیت و اطاعت کنند
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
خصی کرده، در علم عروض جب انداختن هر دو سبب «مفاعلین» است، «مفا» بماند، فعل به سکون لام به جای آن بنهند و فعل چون از «مفاعلین» منشعب باشد، آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آن که هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
