خصی کرده، در علم عروض جب انداختن هر دو سبب «مفاعلین» است، «مفا» بماند، فعل به سکون لام به جای آن بنهند و فعل چون از «مفاعلین» منشعب باشد، آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آن که هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
جب انداختن هر دو سبب مفاعلین است مفا بماند فعل بسکون لام بجای آن بنهند و فعل چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا مجبوب خوانند یعنی خصی کرده بسبب آنکه هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
ساده کرده. (مهذب الاسماء). خصیه برآورده. (از منتهی الارب). اخته و خایه کشیده. (ناظم الاطباء). مرد شرم از بیخ بریده. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بریده شرم و گندبریده. خایه بریده. مقطوع. (یادداشت ایضاً) : و بسیار باشد که به سبب این ریشها قضیب را گر خایه را بباید برید و مردم را خصی باید یا مجبوب و یا ممسوح. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). - خصی مجبوب، خواجۀ خایه کشیده. (ناظم الاطباء). ، جب، انداختن هر دو سبب مفاعیلن است، ’مفا’ بماند فَعَل بجای آن نهند و فعل چون از مفاعیلن منشعب باشد آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آنکه هر دو سبب از آخر آن انداخته اند. (المعجم چ دانشگاه ص 52)