جدول جو
جدول جو

معنی مربوب

مربوب((مَ))
پرورده شده، بنده، عبد، مملوک، جمع مربوبین
تصویری از مربوب
تصویر مربوب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مربوب

مربوب

مربوب
بنده. مملوک. پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج). مخلوق. (غیاث اللغات) (آنندراج). مملوک. زیردست. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا