جدول جو
جدول جو

معنی مبهیات - جستجوی لغت در جدول جو

مبهیات(مُ بَهَْ هی یا)
ادویه که باه انگیزد. (آنندراج). داروهای مقوی باه که بر قوت جماع افزایند. (ناظم الاطباء). ج ، مبهیه. و رجوع به مبهّی و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
مبهیات
جمع مبهیه، ور نفزا ها جمع مبهیه
تصویری از مبهیات
تصویر مبهیات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهیار
تصویر ماهیار
(پسرانه)
دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهیات
تصویر ماهیات
ماهیت، حقیقت، طبیعت، نهاد، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهیات
تصویر منهیات
کارهای بد که در شرع منع و نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباهات
تصویر مباهات
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباینت
تصویر مباینت
جدایی، تضاد، دشمنی، خصومت، تفاوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهیات
تصویر الهیات
علم شناخت خداوند و ادیان به ویژه ادیان آسمانی، مسائل و مباحث مربوط به خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبنیات
تصویر لبنیات
فرآورده های شیر مانند ماست، پنیر، خامه، کره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبایعت
تصویر مبایعت
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ هََ)
جمع واژۀ مهاه. (منتهی الارب). رجوع به مهاه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جمع واژۀ ملهیه، تأنیث ملهی. مشغول کننده ها. غافل کننده ها: مثلاً چنانکه میخواره از تلخی می... و تقدیم ملهیات و تأخیر مهمات و رنج خمار... یاد آرد... اندک اندک قدم بازپس نهد و بازایستد. (مرزبان نامه). رجوع به ملهی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
معضلات سخت. (از ذیل اقرب الموارد). کارهای دشوار. امور پیچیده و مشکل، (اصطلاح دستور زبان) کلماتی را گویند که کسی یا چیزی را بطور ابهام و پوشیده نشان دهد. مانند: هر، کس، اند، فلان، بهمان. دستورهای متداول فارسی کنایات را بخشی از مبهمات دانند. مبهمات کلماتی را گویند که جانشین اسم شوند و حالات اسم بر آنها جاری خواهد بود. مبهمات مشهور عبارتند از:
هر کس:
همی گفت و هر کس که لهراسب شاه...
فردوسی.
هر که:
هر که ناموخت از گذشت روزگار.
رودکی.
هر یک:
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه.
رودکی.
هیچکس:
هیچکس را مباش عاشق غاش.
رودکی.
همه:
چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد...
معروفی.
یکی:
یکی بندۀ خویش پنداشتش.
سعدی.
کس:
گذشتیم بر خاک بسیار کس.
سعدی.
این و آن:
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت.
کلیم.
علاوه بر اینها ’اند’، ’دیگری’، ’هیچ’، ’چند’، ’یکچند’، ’فلان’، ’بهمان’، ’یکدیگر’ و جز اینها از مبهمات می باشند
لغت نامه دهخدا
(مَ هی یا)
افعال بد که کردن آنها در شرع منع شده. (آنندراج) (غیاث). چیزهای نهی کرده شده و خلاف شرع و ناروا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مبقیات الخیل، اسبانی که باقی ماند رفتار آنهابعد از انقطاع رفتار اسبان دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال رکبوا المبقیات و جنبوا المنقیات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَلْ لی)
زنانی که بر دور شتر بلیه گرد می آیند و نوحه می کنند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(هی یا)
جمع واژۀ ماهیت. (اقرب الموارد) :
مجوی از وحدت محضش برون از ذات او چیزی
که او عام است و ماهیات خاص اندر همه اشیا.
ناصرخسرو.
زانکه ماهیات و سر سر آن
پیش چشم کاملان باشد عیان.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 195).
و رجوع به ماهیت شود.
- ماهیات جعلیه، (اصطلاح فقهی) اموری است که مجعول شارع است مانند نماز و روزه و عقود دیگر. (فرهنگ علوم تألیف سید جعفر سجادی)
لغت نامه دهخدا
خداشناسی جمع الهیه. آنچه مربوط به (اله) باشد، حکمت الهی (بمعنی اعم) حکمت مابعد الطبیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبعیات
تصویر ضبعیات
کفتاریان تیره کفتارها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لبینه، جیوان شیریان جمع لبنیه شیر و محصولاتی که از آن بدست آورند مانند ماست پنیر کره خامه کشک دوغ و غیره: (حکیم جاثلیق گفت) از کل لبنیات و ترشیها باید پرهیز کردن، . . ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبقیات
تصویر خبقیات
تارایان زبانزد گیاهشناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبسیات
تصویر حبسیات
جمع حبسیه: (حبسیات مسعود سعد در نوع خودبی نظیر است)
فرهنگ لغت هوشیار
پایندگی ها، جمع ابدیه جاودانیها پایندگیها، عقول و نفوس مجرد را از جهت آنکه در معرض فنا و زوال و کون و فساد نیستند ابدیات نامیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع منهیه، باز داشته ها نارواکان ناشایست ها جمع منهیه (منهی) کارهای ناروا اموری که در شرع منع شده نا شایستها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملهیات
تصویر ملهیات
غافل کننده ها، مشغول کنند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهیات
تصویر مشهیات
جمع مشهیه (مشهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبنیات
تصویر مبنیات
جمع مبنیه، بنیافتگان سازیدگان اورتشان جمع مبنیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهمات
تصویر مبهمات
کارهای دشوار، امور پیچیده و مشکل، معضلات سخت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماهیه، اوچیزیان چیشی ها چیستی ها جمع ماهیت: زانکه ماهیات و سرسر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. (مثنوی. نیک. 208: 3) یا ماهیات جعلیه. اموری است که مجعول شارع است مانند نماز روزه و عقود دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدیات
تصویر ابدیات
پایندگی ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
کارهای بد، منکرات، ناشایست ها
متضاد: حسنات، معروفات
فرهنگ واژه مترادف متضاد