جدول جو
جدول جو

معنی ماهیار

ماهیار(پسرانه)
دوست و یاور ماه، از شخصیتهای شاهنامه، نام زرگری در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
تصویری از ماهیار
تصویر ماهیار
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با ماهیار

ماهیار

ماهیار
نام کشندۀ دارا. (ناظم الاطباء). نام موبدی که دارا راکشت. (از فهرست ولف). نام یکی از دو خائن که داریوش سوم را کشتند به روایت ایرانی و نام خائن دیگر جانوسیار است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
دو دستور بودش گرامی دو مرد
که با او بدندی به دشت نبرد
یکی موبدی نام او ماهیار
دگر مرد را نام جانوسیار.
(شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1800).
مهین برچپ و ماهیارش به راست
چو شب تیره گشت از هوا باد خاست.
(شاهنامه ایضاً).
چو بشنید گفتار جانوسیار
سکندر چنین گفت با ماهیار.
(شاهنامه ایضاً ص 1801).
تا ناگاه جانوسیار و ماهیار وی را به شب اندر چندی شمشیرزدند و بیفتاد و ایشان جاندار خاص بودند و بهری گویند دستوران بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 56).
ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن.
قاآنی
نام پیری معروف در دربار بهرام گور. (از فهرست ولف) :
یکی پیر بدنام او ماهیار
شده سال او بر صد و شصت و چار.
فردوسی
نام گوهرفروشی معاصر با بهرام گور. (از فهرست ولف) :
چو در پیش او مست شد ماهیار
چنین گفت با میزبان شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

ماهیار

ماهیار
موضعی است نزدیک قمشه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مازیار

مازیار
اورا مزدایار، پسر قارون فرمانروای طبرستان، پسر قارون، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
مازیار
فرهنگ نامهای ایرانی

ماهوار

ماهوار
مانند ماه، مثل ماه، کنایه از زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه
ماهوار
فرهنگ فارسی عمید

ماهیات

ماهیات
جمع ماهیه، اوچیزیان چیشی ها چیستی ها جمع ماهیت: زانکه ماهیات و سرسر آن پیش چشم کاملان باشد عیان. (مثنوی. نیک. 208: 3) یا ماهیات جعلیه. اموری است که مجعول شارع است مانند نماز روزه و عقود دیگر
فرهنگ لغت هوشیار

ماهوار

ماهوار
مانند ماه زیبا، حقوق که همه ماهه بخدمتگزاران و مستخدمان دهند: ماهیانه شهریه
فرهنگ لغت هوشیار

ماهیان

ماهیان
قریه ای است که از آنجا تا مرو شاهجهان دو فرسخ مسافت است و منسوب بدانجا بوده ابومحمد عبدالرحمن بن محمد فقیه ماهیانی، (انجمن آرا) (آنندراج)، موضعی است میان قرشی و غزنین، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان کتول است که در بخش علی آباد شهرستان گرگان واقع است و 190 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا