جدول جو
جدول جو

معنی مبهمات

مبهمات
(مُ هََ)
معضلات سخت. (از ذیل اقرب الموارد). کارهای دشوار. امور پیچیده و مشکل، (اصطلاح دستور زبان) کلماتی را گویند که کسی یا چیزی را بطور ابهام و پوشیده نشان دهد. مانند: هر، کس، اند، فلان، بهمان. دستورهای متداول فارسی کنایات را بخشی از مبهمات دانند. مبهمات کلماتی را گویند که جانشین اسم شوند و حالات اسم بر آنها جاری خواهد بود. مبهمات مشهور عبارتند از:
هر کس:
همی گفت و هر کس که لهراسب شاه...
فردوسی.
هر که:
هر که ناموخت از گذشت روزگار.
رودکی.
هر یک:
روی هر یک چون دو هفته گرد ماه.
رودکی.
هیچکس:
هیچکس را مباش عاشق غاش.
رودکی.
همه:
چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد...
معروفی.
یکی:
یکی بندۀ خویش پنداشتش.
سعدی.
کس:
گذشتیم بر خاک بسیار کس.
سعدی.
این و آن:
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت.
کلیم.
علاوه بر اینها ’اند’، ’دیگری’، ’هیچ’، ’چند’، ’یکچند’، ’فلان’، ’بهمان’، ’یکدیگر’ و جز اینها از مبهمات می باشند
لغت نامه دهخدا