- مأسور(مَءْ)
گرفتار و محبوس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسیر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) :
پنج حسی از برون مأسور اوست
پنج حسی از درون مأمور اوست.
مولوی.
، کسی که به احتباس بول مبتلا باشد. (منتهی الارب). مبتلا به حبس بول. (ناظم الاطباء). بول گرفته. (بحر الجواهر). شاش بند شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پنج حسی از برون مأسور اوست
پنج حسی از درون مأمور اوست.
مولوی.
، کسی که به احتباس بول مبتلا باشد. (منتهی الارب). مبتلا به حبس بول. (ناظم الاطباء). بول گرفته. (بحر الجواهر). شاش بند شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
