جدول جو
جدول جو

معنی مأجور

مأجور(مَءْ)
دارای اجر و پاداش نیک مخصوصاً آنکه اولاد وی مرده باشد. (ناظم الاطباء). اجر داده شده و ثواب داده شده. (غیاث). اجر داده شده. (آنندراج). پاداش داده شده. پاداش یافته. اجر گرفته. اجرت گرفته. مزد یافته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
لگد سیصد هزاران بر سر من
زنی و زمن بدان باشی تو مأجور.
منوچهری.
نه مرا حاجتی از اومقضی
نه مرا طاعتی از او مأجور.
مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 45).
صائم الدهر از ضرورت لبس
بر چنین طاعتی نه مأجور است.
مسعودسعد.
، توسعاً، مقبول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا