جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مارسار

مارسار

مارسار
آنکه یا آنچه سرش شبیه به مار باشد: علی آنکه چون مورشد عمرو و عنتر ز بیم قوی نیزه مارسارش. (ناصر خسرو. 235)، ضحاک (بسبب مارانی که بر دوش او رسته بودند
فرهنگ لغت هوشیار

مارسار

مارسار
با سری چون سر مار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، آنکه یا آنچه سری چون مار دارد، که سرش شبیه مار است، مارسر:
و یا همچنان کشتی مارسار
که لرزان بود مانده اندر سنار،
عنصری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)،
علی آنکه چون مور شد عمرو عنتر
ز بیم قوی نیزۀ مارسارش،
ناصرخسرو،
،
حیوانی افسانه ای که گویند مانند آدمی است بشکل مار، (از نزههالقلوب، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

مارسار

مارسار
مارفش، مارسا، از نامهای ده آک است که او را عربان ضحاک خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، لقب ضحاک است، (آنندراج) (انجمن آرا)، ضحاک ماران را گویند، (برهان)، مارفش، لقب ضحاک، (فرهنگ رشیدی)، ضحاک ظالم، (ناظم الاطباء) :
که گاو سار فریدون به مارسار چه کرد
به تازیانه همی کرد شاه در هیجا،
سوزنی،
چو گاو سار فریدون بدید کز سر او
بخاک شد سر ده آک مارسار نهان،
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)،
و رجوع به مارسا و مارفش شود
لغت نامه دهخدا

مانسار

مانسار
معمار فرانسوی (1598-1666م،) وی آثار زیبایی از هنر معماری در فرانسه بوجود آورد که از آن جمله است، ’هتل وریر ’’ بانگ دوفرانس’، جلوخان ’هتل کارناواله’، قصربلوا و قصر مزون، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

مارسان

مارسان
به شکل مار، به اندام مار:
بند دم کژدم فلک را
زان نیزۀ مارسان گشاید،
خاقانی،
- مارسانان، اوفیوریدها، یکی از پنج ردۀ خارپوستان که دریازی بوده و ساختمان داخلی بدن آنها کاملاً شبیه ستارگان دریایی است با این تفاوت که بدن مارسانان ستاره ای ولی صفحۀ مرکزی از پا کاملاً جداست، بازوها نازک و هیچیک از ملحقات دستگاه گوارش و تناسلی در آنجا دیده نمیشود ... بازوها حرکات موجی شبیه دم مار در سطح افقی و در جهات مختلف انجام میدهند و اسم این رده بهمین علت انتخاب گردیده است، و رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 245 و 261 شود
لغت نامه دهخدا

مارسان

مارسان
بمعنی مارستان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع به مارستان و بیمارستان شود
لغت نامه دهخدا