جدول جو
جدول جو

معنی مانداب - جستجوی لغت در جدول جو

مانداب
جایی که آب در آن بماند و متعفن شود
تصویری از مانداب
تصویر مانداب
فرهنگ فارسی عمید
مانداب
جایی که آب آن راکد و متعفن باشد
تصویری از مانداب
تصویر مانداب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماندان
تصویر ماندان
(دخترانه)
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماندآب
تصویر ماندآب
جایی که آب آن راکد و متعفن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ندبه، داغ ها، نشان ها، بر پوست کندگی زخم، خود به سیج افکندن، به رنج افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره صلبیان که در حقیقت یکی از اقسام شلغم محسوب میشود ولی بر خلاف شلغم ریشه اش حجیم نمیگردد و بمصرف تغذیه نمیرسد اما دانه هایش مقادیر زیاد اندوخته چربی در خود ذخیره میکنند و بمنظور استفاده از روغن دانه هایش آنرا میکارند. دانه های منداب در حدود 35 درصد وزن خود روغن دارند. گلهای منداب دارای چهار برگ میباشند و بصورت دسته هایی در انتهای ساقه قرار میگیرند ساقه و برگهای تازه یا خشک آن از علوفه های خوب دامهاست. دانه های آن سیاه رنگند و عموما در پاییز و گاه در بهار کشت میشوند کلزا قولزه شلجم الزیت شلجم اروقه کثا
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی یک ساله با گل های زرد و دانه های سیاه رنگ که از آن روغن می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهداد
تصویر ماهداد
(پسرانه)
داده ماه، نام شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبد موبدان برگزید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهتاب
تصویر ماهتاب
(دخترانه)
مهتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماونداد
تصویر ماونداد
(پسرانه)
نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماندانا
تصویر ماندانا
(دخترانه)
عنبر سیاه، دختر آژدهاک ، دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
مستقر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بانداژ
تصویر بانداژ
نوارپیچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاندار
تصویر جاندار
حیوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاندار
تصویر جاندار
انسان و حیوان زنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتداب
تصویر انتداب
کشور یاری پشتیبانی و یاری دادن به کشور وا پس مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاندان
تصویر خاندان
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگی
تصویر ماندگی
خستگی، خسته بودن، جراحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاندار
تصویر جاندار
انسان، حیوان و گیاهی که جان داشته باشد، ذی روح، کنایه از مستحکم، بادوام
نگاهبان، پاسبان، حافظ جان، محافظ مخصوص پادشاه که در قدیم با شمشیر در کنار سلطان بود، برای مثال ندیم و حاجب و جاندار و دستور / همه خفتند خسرو ماند و شاپور (نظامی۲ - ۲۸۱)، وگر کندرای است در بندگی / ز جانداری افتد به خربندگی (سعدی۱ - ۱۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منادات
تصویر منادات
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهتاب
تصویر ماهتاب
مهتاب، تابش ماه، روشنایی ماه، مهشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناندان
تصویر ناندان
جای نان، ظرف نان، کنایه از محل رزق وروزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانداژ
تصویر بانداژ
بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماندان
تصویر کماندان
فرمانده، افسر ارتش که به عده ای سرباز فرمان می دهد، آنکه فرمان بدهد، فرمان دهنده، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماندنی
تصویر ماندنی
دارای نیت ماندن در جایی مثلاً میهمان ها امشب ماندنی هستند، ماندگار مثلاً خاطرۀ ماندنی، کنایه از قابل زنده ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماندایی
تصویر ماندایی
صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، صابئین، صابی، مغتسله، ماندائیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماندان
تصویر کماندان
سرکرده، فرماندار
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود)، (کلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماهتاب
تصویر ماهتاب
پرتو ماه، مهتاب، نسخه، چادر، نورماه، فروغ ماه، شعاع ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالدار
تصویر مالدار
صاحب مال و دولتمند، متمول، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که زنده خواهد ماند (مثلا مریضی که قبلا امیدی ببقای او نمانده بود و اکنون شفایافته)، قابل دوام، مقیم ماندگار مقابل رفتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگی
تصویر ماندگی
تعب و ناتوانی و خستگی، کوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماندگار
تصویر ماندگار
پایدار، با دوام، ماندنی
فرهنگ لغت هوشیار