- ماندائی
- پیرو فرقه ماندایی
معنی ماندائی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صابئی، فرقه ای مذهبی که آداب و رسوم آن ها مخلوطی از یهودی گری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستشو در آب انجام می دهند. برخی از صابئین ستاره پرست و برخی بت پرست بوده اند، مرکز اصلی آن ها کلدۀ قدیم بوده و از اهل کتاب به شمار رفته اند و در قرآن ذکری از آن ها شده است، صابئین، صابی، مغتسله، ماندائیان
پیرو فرقه ماندایی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عنبر سیاه، دختر آژدهاک ، دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
تداوم، اقامت
مجهز بودن به کمان دارا بودن کمان
سازیست شبیه سه تار که دارای هشت سیم است و تارهای آن مانند ویولن دو بدو هم صدا کوک و با ناخن و انگشت نواخته میشود
مانداروی تلخ. مریم نخودی
(زورخانه) عمل و شغل میاندار، اداره گروهی در مجلسی رهبری
تیراندازی
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ماندانا، عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
بصیرت، دانش، ادراک
خستگی، خسته بودن، جراحت
جایی که آب در آن بماند و متعفن شود
دارای نیت ماندن در جایی مثلاً میهمان ها امشب ماندنی هستند، ماندگار مثلاً خاطرۀ ماندنی، کنایه از قابل زنده ماندن
کسی که زنده خواهد ماند (مثلا مریضی که قبلا امیدی ببقای او نمانده بود و اکنون شفایافته)، قابل دوام، مقیم ماندگار مقابل رفتنی
تعب و ناتوانی و خستگی، کوفتگی
ماندایی
جایی که آب آن راکد و متعفن باشد
دوست و رفیق