- مادگانه
- به روش مادگان مانند زنان، زنانه
معنی مادگانه - جستجوی لغت در جدول جو
- مادگانه
- همچون مادگان زنانه: تا ز درج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند... (هفت پیکر. ارمغان 147)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشت بام
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اطاق بیرون را توان دید و بعکس
ماهانه
آمیخته با مهر محبت، منسوب به مادر
دیواره هایی که از ته نشست های آب رودخانه در کناره های بستر رود تشکیل می شود، بام، پشت بام، پنجره، دریچه، صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه
شهریه، ماهیانه
نوعی پنجره یا پرده از جنس چوب های نازک که برای جریان یافتن هوا، جلو در یا پنجره کار می گذاشتند، کرکره
ماده ها، کنایه از مرد زن صفت، جمع واژۀ ماده
جانوری که فرزند آورد یا تخم کند انثی مقابل نر فحل: ماده خر ماده گاو: مسعود... شب را بر ماده پیلی تیرزد نشسته بالشکری جریده روی بطوس نهاد، انسانی که فرزند آورد مونث مقابل نر: مذکر. توضیح این کلمه گاه باشیا و جمادات و ستارگان نیز اطلاق شود: مهر بهتر زماه لیک بلفظ ماده آمد یکی و دیگر نر. (سنائی. دیوان. مد. 220) جمع مادگان: مادگان در کده کدو نامند خامشان پخته پخته شان خامند. (هفت پیکر. ارمغان 192)
عادلانه، عدالت، منصفانه
کسی که نام او را در سیاهه سربازان بنیچه دهات مینوشتند در صورتیکه بجای خود کس دیگری را بخدمت سربازی اعزام میکرد ماهانه ای باو می پرداخت (قاجاریه)
راستین، براستی
دادگرانه
عامیانه
پنجره بالکانه، بالکن پیش آمدگی ساختمان
مانند جادوان (عمل کردن)، مانند جادوگر: (آن چشم جادوانه عابد فریب بین کش کاروان حسن بدنباله میرود) (حافظ)
منفرد، مستقل، مجزا
متاع و کالای خانه
از روی خوشحالی و شادی
شاد شادان خوشحال، از روی شادی باخوشحالی. جشنی که از روی شادی و نشاط گیرند
نهالی توشک که بر بالای آن خوابند، بالا پوش جبه، تکیه گاه، زن بازیگر مطربه
از روی راستی و درستی
آنچه از مادر به فرزند برسد
محل رهگذر باد، بادخون، بادخن
از روی ادب مانند اشخاص مؤدب
با مهارت، از روی مهارت و استادی
از روی عدالت و دادگری مانند عادلان
از روی شادی و خوشحالی، توام با شادی، جشنی که از روی شادی و نشاط می گیرند، ساز و دهلی که در جشن و شادمانی می نوازند، مژدگانی