جدول جو
جدول جو

معنی لیو - جستجوی لغت در جدول جو

لیو
خورشید آفتاب: ای ساقی مه روی در انداز و مرا ده زان می که رزش مادر و لیوش پدر آمد. (انورر جها)
فرهنگ لغت هوشیار
لیو
خورشید، آفتاب
تصویری از لیو
تصویر لیو
فرهنگ فارسی معین
لیو
خورشید، آفتاب، برای مثال ای ساقی مه روی درانداز و مرا ده / زآن می که رزش مادر و لیوش پدر آمد (انوری - لغت نامه - لیو)
تصویری از لیو
تصویر لیو
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیوه
تصویر لیوه
فریبنده، چاپلوس، احمق و نادان، هرزه گو، هرزه گرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیوه
تصویر لیوه
چاپلوس، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوس
تصویر لیوس
بی رگ بدرگ (بی غیرت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوث
تصویر لیوث
جمع لیث، شیران جمع لیث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوه
تصویر لیوه
((وَ یا وِ))
فریبنده و چاپلوس، لوس، بی مزه، هرزه گو، هرزه گرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیوک
تصویر لیوک
پسر، امرد بزرگ جثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلیو
تصویر فلیو
بیهوده، بی فایده، بیکاره، برای مثال تا به پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی - ۲۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلیو
تصویر فلیو
بیهوده و بی فایده، سرگشته، حیران، سراسیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیو
تصویر هلیو
سبدی که از چوب ونی بافندوچیزها درآن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیو
تصویر هلیو
((هِ یا هَ))
سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیوان
تصویر لیوان
ظرفی چینی، پلاستیکی، فلزی، اغلب استوانه ای که برای نوشیدن مایعات به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیوگی
تصویر لیوگی
چاپلوسی، لودگی، هرزه گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیولنگ
تصویر لیولنگ
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، کشک سیاه، ریخبین، پینوک، هلباک، هبولنگ، رخبین، پینو، ترپک، ترف
فرهنگ فارسی عمید
ترف پنیر تن قره قوروت: وان زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون از او چوغری (جوغری) خوردی همی و طائفی و لیولنگ. توضیح این کلمه را بمعنی برف (ثلج) نوشته اند و آن محرف ترف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوتنان
تصویر لیوتنان
ستوان، معاون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوانی
تصویر لیوانی
منسوب به لیوان آنچه در لیوان ریزند بستنی لیوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیوان
تصویر لیوان
گیلاس آبخوری، آب وند، آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف اغلب استوانه ای معمولاً بزرگتر از استکان یا فنجان برای نوشیدن مایعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیوان
تصویر لیوان
ایوان خیمه شاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریو
تصویر ریو
(پسرانه)
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویو
تصویر ویو
(پسرانه)
گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیمو
تصویر لیمو
(دخترانه)
میوه خوردنی، ترش یا شیرین، معطر و زردرنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیث
تصویر لیث
(پسرانه)
شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیا
تصویر لیا
(دخترانه)
خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیو
تصویر گیو
(پسرانه)
پدر بیژن، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیو
تصویر نیو
(پسرانه)
دلیر، شجاع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیو
تصویر دیو
جن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیو
تصویر بیو
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
فرهنگ لغت هوشیار
موجود خیالی و افسانه ای که هیکل او شبیه به انسان اما بسیار تنومند و زشت ومهیب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریو
تصویر ریو
حیله فریب، نیرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیو
تصویر تیو
توان و طاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیو
تصویر خیو
آب دهان، تف، لعاب
فرهنگ لغت هوشیار