جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لیوک

لیوک

لیوک
پسر امرد ضخیم لک و پک را گویند. (برهان). پسر ساده. پسر امرد ضخیم که آن را لک و پک گویند. (آنندراج) :
مرزش اندرخورد کیر لیوکی.
معاشری (از حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا

دیوک

دیوک
جمع دیک، خروسان دیو کوچک، زالو، کرم گونه ای که در پشمینه ها افتد و تباه کند دیوک بید
فرهنگ لغت هوشیار

دیوک

دیوک
بید،
موریانه، نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند، چوب خوٰارک، تافَشَک، رَشمیز، رَوَنجو، ریوَنجو، لَبَنگ، اَرَضَه
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوچِه، دُشتی، عَلَق
دیوک
فرهنگ فارسی عمید

دیوک

دیوک
چاودار، گیاهی از خانوادۀ غلات با خوشۀ بلند و برگ های پهن که از دانۀ آن مشروبات الکلی تهیه می کنند و یا به عنوان خوراک حیوانات استفاده می شود
دیوک
فرهنگ فارسی عمید