- لیزیده
- سریده، خیزیده، لغزیده
معنی لیزیده - جستجوی لغت در جدول جو
- لیزیده
- سرخورده، لغزیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که از غربال رد شده باشد
سر خوردن، لیز خوردن، لغزیدن
چیزی که از غربال یا موبیز رد شده باشد، بیخته
آنکه یا آنچه بلرزش در آمده مرتعش شده
سرخورده لیز خورده سریده
بزبان مالیده شده برای خوردن
آنکه لیز خورد سرنده سرخورنده
آنکه لیز بخورد
جاویده خاویده خاییده
ارتعاش
قیمت کرده، قیمت شده
چیزی را از غربال گذراندن نرمه چیزی را از مو بیز بیرون کردن
اسم بیختن، کسی که چیزی را غربال کند
جفتک زدن جفته انداختن
ستوری که جفتک زند جفتک زن جفته پران
تابیده شده تافته
ترشده مرطوب آبدیده
لغزیدن سر خوردن، آهسته بجایی در شدن، جهیدن جستن خیز برداشتن، از زمین بلند شدن و بر پاایستادن
جهنده جست زننده، آنکه از زمین بلند شود و بپا ایستد
مورد ستیز واقع شده ستیهیده
جست و خیز کرده جهیده، جفتک انداخته
آمیخته درهم شده
لیزخورنده، لیز، سر
کسی که چیزی را می لیسد
رنگ و رو رفته، برای مثال رخم از رنگ توست ریشیده / دلم از زلف توست پیچیده (عنصری - ۳۶۹) ، ریشه ریشه
غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سرند کردن، بیختن، ویزیدن، بیز، پالاییدن، پرویختن
ساخته و آراسته و آماده شده
جنبیدن، تکان خوردن، لرز کردن
لیز خوردن، سر خوردن، خزیدن، لخشیدن
آلیز زدن، جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
زبان به چیزی مالیدن، با زبان چیزی را پاک کردن