- لوغاننده
- دوشاننده
معنی لوغاننده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوشانیده دوشیده
آنکه چشم خود را کج و کوله کند
لوغانیده
نمو دادن (تخم یا دانه کاشته شده و مانند آن) رشد دادن
آنکه مایعی را بجوش آورد
کسس که غذا یا چیز دیگر (مانند سم) را بدیگری بخوراند
خشک کننده
آنچه که بپوساند آنکه بپوسیدن دارد
آنکه کسی یا چارپایی را بپوییدن دارد براه برنده دواننده
آنکه یا آنچه بسوزاند محرق
تحریک کننده، انگیراننده
تکان دهنده، به لرزآورنده
کسی که روی چیزی را بپوشاند
آنکه یا آنچه چیزی را بپوساند
کسی که آب یا شراب به کسی بخوراند
دواننده، آنکه دیگری را وادار به دویدن کند، آنکه سوار بر اسب یا چهارپای دیگر شود و او را بدواند
کسی که چیزی را بسوزاند، آنچه چیزی را بسوزاند
آنکه دانه یا گیاهی را رویانده و پرورش می دهد
کسی که مردم را بشوراند، آنچه کسی را به هیجان بیاورد
درهم و برهم کننده آشفته سازنده
آنکه بلرزاند کسی که بلرز در آورد
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
آنکه کسی یا چیزی را بلغزاند. لغزانی. لغزان بودن ملاست لیزی
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
دوشانیدن
چشم را کج و کوله کرده
آنکه کسی را بنوشیدن وادار کند
Caustic, Stinging
Abolitionist
abolicionista
едкий , жгучий
ätzend, stechend
Abolitionist
abolicjonista