جدول جو
جدول جو

معنی لوسانه - جستجوی لغت در جدول جو

لوسانه
متملقانه، از روی فریب کاری، برای مثال اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی - لغت فرس - لوسانه)
تصویری از لوسانه
تصویر لوسانه
فرهنگ فارسی عمید
لوسانه
(نَ / نِ)
چاپلوسی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان). چاپلوس بودن، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. (اوبهی). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس). به فریب. و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامۀ اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی. فریفتن به فروتنی و چرب زبانی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) :
اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر
صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه.
کسائی.
- لوسانه کردن، فریب دادن. دروغ گفتن:
فعل تو چو می دانم لوسانه مکن
بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن.
؟ (از لغت نامۀ اسدی)
لغت نامه دهخدا
لوسانه
چاپلوسی، فروتنی
تصویری از لوسانه
تصویر لوسانه
فرهنگ لغت هوشیار
لوسانه
((نِ))
چاپلوسی، وسیله فریب
تصویری از لوسانه
تصویر لوسانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افسانه
تصویر افسانه
(دخترانه)
داستان، سرگذشت، حکایت گذشتگان، زیبا، داستانی که بر اساس تخیل ساخته شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آفسانه
تصویر آفسانه
(دخترانه)
افسانه، داستان، خیال، مشهور، کسی که بحدی زیباست که خیالی به نظر می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رکسانه
تصویر رکسانه
(دخترانه)
روشنک، رکسانا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زولانه
تصویر زولانه
زاولانه، بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسانه
تصویر افسانه
داستان ساختگی دربارۀ قهرمانان و موجودات تخیلی، کنایه از هر چیز بی پایه و اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آفسانه
تصویر آفسانه
افسانه، سرگذشت، قصه، حکایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسانه
تصویر پوسانه
فروتنی، چرب زبانی برای فریب دادن کسی، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوشانه
تصویر لوشانه
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
فریب دادن و فروتنی و بزبان خوش مردم را فریفتن. (برهان قاطع). بزبان شیرین کسی را فریفتن. (شرفنامه)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
حقارت و پستی. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(هََ وَ نَ / نِ)
آنچه پزند زن آبستن را به خواهش او. طعام که کسان برای زن آبستن یا ناقهی فرستند مربوط به هوس. آنچه از خوردنی یا میوه که برای بیمار شفایافته یا زن باردار به گاه ویار او برایش بفرستند. ویارانه. (از یادداشتهای مؤلف). وحام. وحم
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش گارد از ولایت نیمس به فرانسه، دارای 500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از روزانه
تصویر روزانه
مربوط به روز، هر روزه، روز به روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلوانه
تصویر سلوانه
آبمهره، مهره افسون
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گیاهان تیره پروانه واران و یکی از گونه های شبدر است عوینه شبدرک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفسانه
تصویر اوفسانه
افسانه و سرگذشت
فرهنگ لغت هوشیار
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوسانه
تصویر هوسانه
غذائیکه برایزن آبستن بپزند جهت خواهش او، ویارانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوستانه
تصویر دوستانه
از روی دوستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوگانه
تصویر دوگانه
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوجانه
تصویر صوجانه
خرما بن خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوشانه
تصویر لوشانه
سخن دلچسب و شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آفسانه
تصویر آفسانه
افسانه
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از گیاههای متعفن: وین سیم که هست اسم و جسمش نی چون بوی خوش سپست و لوکانه... (عثمان مختاری. چا. همائی 499)
فرهنگ لغت هوشیار
چاپلوسی کردن، فریب دادن حقه زدن: فعل تو چو میدانم لوسانه مکن، بیهوده مگوی و خلق دیوانه مکنخ (بنقل لفا اق. 497)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسانه
تصویر افسانه
((اَ نِ))
قصه، داستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوسانه
تصویر پوسانه
((پُ))
فروتنی، چاپلوسی، چرب زبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوسانه
تصویر اوسانه
((اُ نِ))
افسانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افسانه
تصویر افسانه
اسطوره
فرهنگ واژه فارسی سره