جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لوسانه

لوسانه

لوسانه
متملقانه، از روی فریب کاری، برای مِثال اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی - لغت فرس - لوسانه)
لوسانه
فرهنگ فارسی عمید

لوسانه

لوسانه
چاپلوسی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان). چاپلوس بودن، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. (اوبهی). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس). به فریب. و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامۀ اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی. فریفتن به فروتنی و چرب زبانی. (فرهنگ اسدی نخجوانی) :
اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر
صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه.
کسائی.
- لوسانه کردن، فریب دادن. دروغ گفتن:
فعل تو چو می دانم لوسانه مکن
بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن.
؟ (از لغت نامۀ اسدی)
لغت نامه دهخدا

لوکانه

لوکانه
نوعی از گیاههای متعفن: وین سیم که هست اسم و جسمش نی چون بوی خوش سپست و لوکانه... (عثمان مختاری. چا. همائی 499)
فرهنگ لغت هوشیار