جدول جو
جدول جو

معنی لقلق - جستجوی لغت در جدول جو

لقلق
لک لک، طائریست که مار و ماهی را شکار کند، حاجی لک لک
تصویری از لقلق
تصویر لقلق
فرهنگ لغت هوشیار
لقلق
((لَ لَ))
لک لک، لقلق، زاغور، حاجی لک لک، پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند، کنایه از سخنان هرزه و یاوه
تصویری از لقلق
تصویر لقلق
فرهنگ فارسی معین
لقلق
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، بلارج، حاجی لک لک
تصویری از لقلق
تصویر لقلق
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لقلقه
تصویر لقلقه
بانگ لک لک، هر بانگ و آوازی که توام با حرکت و اضطراب باشد
لقلقۀ زبان: بیهوده گویی، سخن نسنجیده
فرهنگ فارسی عمید
لقلقه در فارسی از ریشه اکدی بانگ بلارج، زبان، گرانزبانی، یاوه گویی، زبان جنباندن، فغان ناله سخت آواز کردن لکلک، آواز لکلک، آوازی همراه با جنبش و اضطراب، فصاحت عاری از بلاغت: هست در بند لقلقه مانده از در معنی و خبر رانده. (حدیقه. مد. 332) یا لقلقه لسان (زبان)، گرفتگی زبان، بیهوده گویی، فصاحتی بی بلاغت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه از شدت پیری ضعف یا ناخوشی اندامش لرزان باشد و نتواند تعادل خود را حفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقلقه
تصویر لقلقه
((لَ لَ قِ))
آواز لک لک، هر آوازی که توأم با حرکت و اضطراب باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقلقو
تصویر لقلقو
((لَ لَ))
شل، سست، لرزان، صفتی برای افراد بسیار پیر و فرتوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقلق
تصویر ملقلق
ویژگی سخن مبهم و پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
چشم تیز نگاه، سبک جنب، در فارسی: غلنبه (کلمه یا عبارتی دور از فهم که گوینده یا نویسنده برای اظهار فضل به کار برد) تند و تیز که در جایش آرام نگیرد: (طرف ملقلق) (نگاه تند و سبک)، مغلق قلمبه و سلمبه: (همیشه کلمات ملقلق میگوید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملقلق
تصویر ملقلق
((مُ لَ لَ))
مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لقالق
تصویر لقالق
جمع لقلق، از ریشه اکدی لک لک ها زبان ها
فرهنگ لغت هوشیار
آواز از سویی بسویی رفتن یعنی چنانکه هندوانه فاسد هنگامی که آنرا حرکت دهند و آواز آب در شکم یا آواز آب در مشک چون آنرا بجنبانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلق
تصویر قلق
بی آرامی، اضطراب، ترس و لرز
فرهنگ فارسی عمید
ناآرامی دلهره تاس تاسه تالواسه، جنبیدن ناآرام تاسیده ناآرامی دلهره تاس تاسه تالواسه، جنبیدن ترکی ویژگی، سرشت، خوی بی آرام شدن، بی آرامی بیقراری اضطراب آشفتگی پریشانی: و از برای تسکین قلق و اضطراب خانزاده... مرد بی آرام. قلق. خلق خاص خوی مخصوص: بد قلق. یا قلق اسب. عادت و خوی اسب. یا قلق تفنگ. وضع خاص تفنگ (تپانچه) لم تفنگ (تپانچه)، توضیح گاه باشد که تفنگ یا تپانچه در هدف گیری کمی براست چپ بالا یا پایین زند و رفع این نقیصه نمی شود مگر آنکه تیر انداز قلق سلاح را به دست آورد و به هنگام تیر اندازی آن فاصله را حساب نمایند آنگاه تیر را پرتاب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلق
تصویر قلق
((قَ لَ))
بی آرامی، پریشانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلق
تصویر قلق
((قِ لِ))
عادت مخصوص، خوی خاص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلق
تصویر قلق
((قَ لِ))
بی آرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلق
تصویر قلق
((قُ لُ))
رشوه، باج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلق
تصویر قلق
خلق و خوی، روش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلق
تصویر قلق
کارمزد، انعام، پولی که مامور دولت از کسی در برابر انجام دادن کاری می گیرد، رشوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقلقه زبان
تصویر لقلقه زبان
بیهوده گویی، سخن نسنجیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاجی لقلق
تصویر حاجی لقلق
حاجی لکلک لکلک، شخص بلند قد و باریک اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تخم گیاه قلقل است که آنرا تخم انار دشتی و یا انار دانه دشتی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب القلقت
تصویر حب القلقت
ماش هندی
فرهنگ لغت هوشیار