جدول جو
جدول جو

معنی لقلقه

لقلقه((لَ لَ قِ))
آواز لک لک، هر آوازی که توأم با حرکت و اضطراب باشد
تصویری از لقلقه
تصویر لقلقه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لقلقه

لقلقه

لقلقه
بانگ لک لک، هر بانگ و آوازی که توام با حرکت و اضطراب باشد
لقلقۀ زبان: بیهوده گویی، سخن نسنجیده
لقلقه
فرهنگ فارسی عمید

لقلقه

لقلقه
لقلقه در فارسی از ریشه اکدی بانگ بلارج، زبان، گرانزبانی، یاوه گویی، زبان جنباندن، فغان ناله سخت آواز کردن لکلک، آواز لکلک، آوازی همراه با جنبش و اضطراب، فصاحت عاری از بلاغت: هست در بند لقلقه مانده از در معنی و خبر رانده. (حدیقه. مد. 332) یا لقلقه لسان (زبان)، گرفتگی زبان، بیهوده گویی، فصاحتی بی بلاغت
فرهنگ لغت هوشیار

لقلقو

لقلقو
آنکه از شدت پیری ضعف یا ناخوشی اندامش لرزان باشد و نتواند تعادل خود را حفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار

سلقلقه

سلقلقه
زن بسیارفریاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

لقلق

لقلق
لک لک، لقلق، زاغور، حاجی لک لک، پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند، کنایه از سخنان هرزه و یاوه
لقلق
فرهنگ فارسی معین

لقلق

لقلق
لک لک، پرنده ای با پاهای بلند و گردن دراز و بال های بزرگ و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه می گذارد و از حشرات و موش و مار تغذیه می کند، بَلارَج، حاجی لک لک
لقلق
فرهنگ فارسی عمید