- لقفه
- گیاه مار زبان
معنی لقفه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رباینده، آزمند
دیدن، دیدار کردن، استقبال کردن
آنچه از روی زمین برچیده و برداشته شود، در فقه چیز برزمین افتاده که صاحبش شناخته نشود
آن مقدار غذا که یک بار در دهان گذاشته شود، نواله، نانی که داخل آن خوراک گذاشته اند، کنایه از قطعۀ کوچک، تکه، غذا، طعام
پوست سر آلت تناسلی مرد که در عمل ختنه بریده می شود
فاصلۀ زمانی کوتاه، درنگ، ایست، کنایه از نقصان، رکود
لفچ لب ستبر را گویند پوسته سرنره پوسته، ناخن افتاده پوست نوک آلت مرد است که روی حشفه را در حالت معمولی (غیر حالت نعوظ) می پوشاند و در موقع نعوظ نوک آلت که عبارت از حفشه می باشد معمولا از سوراخ نوک قلفه خارج می شود و قلفه به صورت پوستی چین خورده در پشت تاج حفشه قرار می گیرد. در مسلمانان و دیگر مردمی که ختنه در آنان انجام می گیرد قلفه برداشته می شود (در حقیقت ختنه برداشتن قلفه است)
سرین، چنبر کون، سنگ سپید
زیر دواج بودن دواج و برخورد افکندن
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
بیماری کجی دهان و روی از علت
تکه، توشه، آنچه از خوردنی که به یکبار در دهان کنند
یافته پیدا کرده، بچه سر راهی، زر پاره که در کان یافت می شود آنچه بر چیده و برداشته شود (خوشه و جز آن) جمع لقطات، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
آله (عقاب)، کلاغ، زن شیرده دایه، شتر پر شیر، روان
میانه راه
ارمغان
گراس (لقمه)
لیفه در فارسی یک پیشند، نرمه
دریغ، رسانه (حسرت)، اندوه
وقفه در فارسی درنگ ایست، رستی (تعطیل)، دمان (فرصت) توقف ایست: (چو یوسف شربتی در دلو خورده چو یونس شربتی در حوت کرده) (گنجینه گنجوی)، توقف درحرفی از کلمه، فراغت فرصت، توقف بین دومقام (ابن العربی) علت وقفه آن است که سالک حقوق مقامی را که از آن بیرون آمده ادا نکرده و هنوز مستحق دخول در مقام بالاتر نیست بنابراین بین دو مقام سر گردان است، تعطیل. یا ایجاد وقفه کردن، تعطیل کردن، یا وقفه حاصل شدن (پیدا شدن)، موقتا تعطیل شدن
((لُ مِ))
فرهنگ فارسی معین
مقدار غذایی که یک بار در دهن گذاشته شود
لقمه گنده تر از دهان برداشتن: کنایه از تقبل کار و تعهد خارج از توان
لقمه را دور سر چرخاندن: کنایه از کار را از راه غلط و پردردسر انجام دادن
لقمه گنده تر از دهان برداشتن: کنایه از تقبل کار و تعهد خارج از توان
لقمه را دور سر چرخاندن: کنایه از کار را از راه غلط و پردردسر انجام دادن
((لُ قْ یا قَ طَ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه برچیده و برداشته شود (خوشه و جز آن)، بچه ای که او را از سر راه برداشته باشند
جای بند در کمر شلوار که بند را از آن می گذرانند و به کمر می بندند
مرضی که در چهرۀ انسان پیدا می شود و لب و دهان یا فک به طرفی کج می شود
Interruption
interrupção
interrupción
przerwanie
прерывание