معنی لقوه - فرهنگ فارسی معین
معنی لقوه
لقوه((لَ وِ))
نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود
تصویر لقوه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لقوه
لقوه
لقوه
مرضی که در چهرۀ انسان پیدا می شود و لب و دهان یا فک به طرفی کج می شود
فرهنگ فارسی عمید
لقوه
لقوه
لَقوَه. زن زودبارگیر که در اوّل دفعه بار گیرد، ناقۀ زودبارگیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لقوه
لقوه
اگر کسی بیند که رویش از علتِ لقوه کج شد، دلیل که پیش مردم خوار شود. محمد بن سیرین دیدن لقوه در خواب، دلیل بر مردی منافق بود. اگر بیند که به علتِ لقوه گرفتار شد، دلیل بر اشکار شدن دین او است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
لقطه
لقطه
آنچه از روی زمین برچیده و برداشته شود، در فقه چیز برزمین افتاده که صاحبش شناخته نشود
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.