- لفتی
- منسوب به لفت شلغمی، آش شلغم شلغم با لفتیه: کاچیش و زیر ورشته نایب لفتی حاجب هر یسه دربان. (فخرالدین منوچهر لغ)، قنبیط بری
معنی لفتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث لفتی، آش شلغم شلغم با
دست و پا چلفتی. بیعرضه نا لایق بی دست و پا
بی دست و پا و بی عرضه و نالایق، بیکاره، پخمه
کامل، به طور یکپارچه و کامل مثلاً پوستش را غلفتی کند
غلفتی کردن: اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید
غلفتی کردن: اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید
نادرست نویسی غلفتی: یاوه، درسته
الکی، بیهوده
اکدا
برابری، مساوات
باز ایستادن دختر از لهو بازی با کودکان، جوانمردی نمودن، ورزشکاربودن
کسی که فتوا بدهد، فتوا دهنده، فقیه
نوعی گردن بند که دور گردن می چسبد و روی سینه نمی افتد
تهیدستی سخت فقر افلاس
از لافتی الا علی جوانمردی نیست جوانی (جوانمردی) نیست. اشاره بحدیث لافتی الاعلی لاسیف الا ذو الفقار. (جوانی (جوان مردی) نیست مگر علی و شمشیر نیست مگر ذوالفقار) : زور آزمای قلعه خبیر که بند او دریکدیگر شکست ببازوی لافتی. (سعدی. کلیات)
بعضی، جزئی، قطعه، اندکی
دازه ای منسوب به لفظ آنچه بلفظ (تلفظ) وابسته باشد مقابل معنوی: مونث لفظی عامل لفظی تعریف لفظی تاکید لفظی: اشتباهی هست لفظی در میان لیک خود کو آسمان کوریسمان ک (مثنوی نیک. 309: 6)
کبوتری که بمهربانی فرود آید و هرجا پیش آید بنشیند
شکم پرست، عریانی و برهنگی و لختی
فتوی دهنده، قاضی، آنکه فروع فقهی را مطابق استنباط خود بیان کند
منسوب به نفت: مربوط به نفت: مواد نفتی، برنگ نفت سیاه تیره، آنچه با نفت روشن شود بخاری نفتی چراغ نفتی، نفت فروش، قسمی انگور اعلا که در قزوین بعمل آید
هفت بودن: (... آنگاه صورت افلاک اندرمرتبت هفتی است ازآنست که افلاک هفت است)
چیز مفت، به طور رایگان، مجاناً
مربوط به لفظ
Stiffness
жесткость
Steifheit
жорсткість
sztywność