کامل، به طور یکپارچه و کامل مثلاً پوستش را غلفتی کند غلفتی کردن: اطراف رویه و آستر لحاف یا تشک یا جامه را وارونه به هم دوختن که چون برگردانند به صورت مطلوب درآید
در تداول عامه گاه به معنی الکی و قلابی و کار ناچیز بی اساس باشد و گاه یکجا و یکباره معنی دهد چنانکه گویند: پوست سرش راغلفتی بیرون بیاورند. و گویا تصحیفی از کلمه غلاف تازی باشد، در تداول مردم آذربایجان به معنی حقه باز و دغلکار و متقلب استعمال شود. قلفتی
در تداول عامه، چون به دنبال دست و پاآید (دست و پا چلفتی) معنی بی عرضه و نالایق و بی دست و پا دهد، چنانکه گویند: فلان کس دست و پا چلفتی است، یعنی عرضه و لیاقت انجام کاری را ندارد