جدول جو
جدول جو

معنی لنتی

لنتی((لِ))
کبوتری که به مهربانی فرود آید و هر جا پیش آید بنشیند
تصویری از لنتی
تصویر لنتی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لنتی

پنتی

پنتی
آنکه از شوخی و پلیدی احتراز نکند کسی که نظافت نداند، بیعار بیکار لش بیث غیرت بی حمیت لاابالی (در اصطلاح مشتیان مقابل لوطی)
فرهنگ لغت هوشیار

سنتی

سنتی
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
فرهنگ لغت هوشیار

لنتر

لنتر
چراغ پیه سوز یا روغن سوزی که با زنجیر از سقف آویزان می شود
لنتر
فرهنگ فارسی عمید

لکنتی

لکنتی
عاجز و از کارمانده: اسب لکنت، فرسوده و قراضه: شمشیر لکنت
لکنتی
فرهنگ لغت هوشیار

لعنتی

لعنتی
گجستک نیفریتک گجسته بسولیده منسوب به لعنت، سزاوار لعنت ملعون: گفت: بگوی مرخدای آسمان را تا سپاه خویش را بیاورد که من سپاه خویش آوردم. خاک بدهان آن لعنتی (نمرود)
فرهنگ لغت هوشیار