- لخشیده
- لغزیده، آنکه سر خورده، آنکه لیز خورده، خطاکار، خلافکار
معنی لخشیده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پهن شده کوفته شده پراکنده
عطا شده، مبذول، موهوب
تابیده شده پرتو انداخته روشن گشته
لغزیده فرو خیزنده
داده، عطاشده، عفوشده
آنکه بلخشد
لغزیده، لیزخورده
درخشیدن
لغزیدن،برای مثال از تو بخشودن است و بخشیدن / از من افتادن است و لخشیدن (سنائی - مجمع الفرس - لخشیدن) ، جهان را هر دو چون روشن درخشید / ز یکدیگر مبرید و ملخشید (نظامی۸ - ۱۸۴ حاشیه)
لغزیدن،
کوفته شده، پهن شده
کوفته شدن پهن گردیدن، پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش
پهن شده کوفته شده پراکنده
پژمرده، ترنجیده
پهن و کوفته شده پخش و برابر با زمین شده پخچوده
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
عفو کرده، کسی که از مالیات و عوارض معاف است معاف
آنکه چیزی بخشد داد و دهش کننده عطا کننده. داده عطا شده، معاف عفو شده، قسمت شده
گداخته مذاب، پژمرده، رنجیده
تابیده، روشن
اسم پاشیدن، پراگنده متفرق بر افشانده منثور، ریخته ریخته شده فرو ریخته
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
پرتو انداختن تابیدن روشن شدن
پرتو انداز، تابنده، تابان
چین دار شدن، در هم کشیده شدن
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
آنچه که آب و رطوبت آن از میان رفته باشد، پژمرده (گیاه)
خشک شده خشکیده
کوشش کردن