جدول جو
جدول جو

معنی لحسه - جستجوی لغت در جدول جو

لحسه
(زَ)
لیسیدن به زبان. لحس. ملحس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لحسه
لیسش لیسیدن
تصویری از لحسه
تصویر لحسه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پروانۀ کوچکی با بال های سفید یا خاکستری که بیشتر در روی درختان سیب، گوجه و آلو به سر می برد و روی برگ ها تارهایی می تند و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند و خسارت بسیار وارد می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
یک چشم به هم زدن، یک دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیه
تصویر لحیه
موی های گونه و چانۀ مرد، ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحمه
تصویر لحمه
قرابت، خویشی، نخی که در عرض پارچه به کار می رود، پود جامه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ حَ سَ)
زن زشت لاغرسرین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
یکبار نگاه کردن بگوشه چشم، طرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیسه
تصویر لیسه
دبیرستان، مدرسه متوسطه (دبیرستان) دولتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحاسه
تصویر لحاسه
شیر ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحسم
تصویر لحسم
آبگذر دره رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسه
تصویر لوسه
تملق چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحفه
تصویر لحفه
زیر دواج بودن دواج و برخورد افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحقه
تصویر لحقه
از پس رساندگان از دنبال پیوستگان
فرهنگ لغت هوشیار
پاره گوشت تار جامه تان، خویشاوندی، باز خور پاره گوشت شکارکه باز شکاری را خورانند، مرغ تار جامه تان: دوم آنکه از لحمه باشد که آن تان جامه است که می بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحیه
تصویر لحیه
محاسن، ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبسه
تصویر لبسه
جامه پوشیدن در بر کردن پوشیدگی نا آشکارایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحسه
تصویر لاحسه
سال سخت مونث لاحس جمع لواحس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیسه
تصویر لیسه
((س))
نوعی آفت درختانی مانند سیب و گوجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیسه
تصویر لیسه
ورقه ای است فولادی که سطح چوب را برای بطانه و رنگ هموار می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیسه
تصویر لیسه
((سَ یا س))
سنگی که در آغل نسب کنند و بر سر آن نمک نهند تا چارپایان بلیسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحیه
تصویر لحیه
((لِ یَ یا یِ))
ریش، محاسن، جمع لحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
((لَ ظَ یا ظِ))
یک چشم به هم زدن، یک دم، جمع لحظات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
دم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
Moment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
moment
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
momento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
Moment
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
moment
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
момент
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
момент
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
moment
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
momento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
momento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لحظه
تصویر لحظه
क्षण
دیکشنری فارسی به هندی