معنی لحظه
لحظه
((لَ ظَ یا ظِ))
یک چشم به هم زدن، یک دم، جمع لحظات
تصویر لحظه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لحظه
لحظه
لحظه
دم
فرهنگ واژه فارسی سره
لحظه
لحظه
یک چشم به هم زدن، یک دم
فرهنگ فارسی عمید
لحظه
لحظه
یکبار نگاه کردن بگوشه چشم، طرفه
فرهنگ لغت هوشیار
لحظه
لحظه
Moment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لحظه
لحظه
momento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لحظه
لحظه
Moment
دیکشنری فارسی به آلمانی
لحظه
لحظه
moment
دیکشنری فارسی به لهستانی
لحظه
لحظه
момент
دیکشنری فارسی به روسی
لحظه
لحظه
момент
دیکشنری فارسی به اوکراینی