جدول جو
جدول جو

معنی لبریز - جستجوی لغت در جدول جو

لبریز
مملو
تصویری از لبریز
تصویر لبریز
فرهنگ واژه فارسی سره
لبریز
مالامال، لبالب، پر، سرریز
تصویری از لبریز
تصویر لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
لبریز
((لَ))
لبالب، پر
تصویری از لبریز
تصویر لبریز
فرهنگ فارسی معین
لبریز
پر، لبالب، ویژگی ظرفی که از آب یا چیز دیگر به اندازه ای پر شده باشد که از کنارۀ آن بریزد
تصویری از لبریز
تصویر لبریز
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبریز
تصویر آبریز
ابریق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبریز
تصویر آبریز
دلو، جای ریختن آب، جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریز
تصویر تبریز
پیدا و آشکار کردن چیزی، بیرون آوردن، و نام شهری است درآذربایجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابریز
تصویر ابریز
((اِ))
زر ناب، زر بی غش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبریز
تصویر آبریز
فاضلاب، مستراح، آفتابه، دلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبریز
تصویر تبریز
((تَ))
بیرون آوردن، آشکار کردن، پیشی گرفتن، نام مرکز استان آذربایجان شرقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبریز
تصویر آبریز
جای ریختن آب، در علم جغرافیا جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن می شود، چاهی که آب های گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود، مستراح، ظرف شراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابریز
تصویر ابریز
طلای ناب، زر خالص، زر جعفری، زر ده دهی، زر طلی، زر رکنی، زر خشک، زر طلی، زر سرخ، زر شش سری، زر طلا، شش سری، زر بی غشّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریز
تصویر بریز
(پسرانه)
محترم (نگارش کردی: بهز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لبریز کردن
تصویر لبریز کردن
پر کردن مملو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبریز شدن
تصویر لبریز شدن
پرشدن، ریختن مظروف از سر ظرف در وقتی که بیش از گنجایش ظرف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرف لبریز
تصویر ظرف لبریز
پایان زند گی به، جام لبریز
فرهنگ لغت هوشیار