جدول جو
جدول جو

معنی لبده - جستجوی لغت در جدول جو

لبده
یال شیر ملخ، درون ران، پینه پارچه پینه
تصویری از لبده
تصویر لبده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلده
تصویر بلده
یک شهر شهری واحد بلد. شهر، جمع بلاد بلدان، ناحیه زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبده
تصویر آبده
چیستان، چربک، حکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربده
تصویر ربده
تیرگی خاکستری گونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبده
تصویر زبده
خلاصه و پسندیده و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوده
تصویر لوده
شوخ، خوش طبع
کواره، سبد بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبده
تصویر زبده
پسندیده از هر چیز، خلاصه، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباده
تصویر لباده
جامۀ گشاد و بلند که روی قبا می پوشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبده
تصویر عبده
عابد، عبادت کننده، پرستنده، آنکه خدا را پرستش می کند
فرهنگ فارسی عمید
جمع عبد، بند گان، توانایی، ماند گاری، جاودانگی، فربهی، بویه کوب، ننگ، جمع عابد به معنی پرستندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاده
تصویر لاده
بی عقل، بی خرد، کودن، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبنه
تصویر لبنه
گراس (لقمه) لپ (لقمه کلان) خشتک شپشه شپشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبطه
تصویر لبطه
چایمان سرماخوردگی، سرفه خوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبسه
تصویر لبسه
جامه پوشیدن در بر کردن پوشیدگی نا آشکارایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباده
تصویر لباده
قسمی جامه مردانه دراز که روی دیگر جامه ها پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
لباچه جامه پشمینه بی آستین زید از تو لباچه ای نمی یابد تا پیرهنی ز عمرو نستانی (ناصر خسرو کوادیانی) شاماکچه
فرهنگ لغت هوشیار
لبیده در فارسی: گل ماهور از گیاهان یکی از گونه ها گل ماهور است گل ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبوه
تصویر لبوه
ماده شیر شیر ماده مادینه اسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنده
تصویر لنده
لندش غرغر
فرهنگ لغت هوشیار
خوش طبع، آنکه سخنان خنده آور گوید برای لذت خویش و دیگران بخلاف مسخره که برای دیگران گوید تا چیزی بدو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبده
تصویر مبده
آمده گوی (بدیهه گوی)، ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبده
تصویر آبده
((بِ دَ یا دِ))
جانور وحشی، دد، جمع اوابد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلده
تصویر بلده
((بَ لَ دِ))
شهر، جمع بلاد، ناحیه، زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبده
تصویر زبده
((زُ دِ))
برگزیده از هر چیز، خلاصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبده
تصویر عبده
((عَ بَ دِ))
جمع عابد، پرستندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاده
تصویر لاده
((دِ))
بی عقل، احمق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لبوه
تصویر لبوه
((لَ وَ))
شیر ماده، مادینه اسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباده
تصویر لباده
((لَ بّ دِ))
بارانی، بالاپوش بلند. (لباده در اصل به معنی بارانی نمدین است نظیر پوشش مخصوص شبانان و ساربانان که «نمدی» می گویند)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوده
تصویر لوده
((لَ دِ))
سبد، کواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوده
تصویر لوده
خوش طبع، بذله گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبده
تصویر آبده
آب دهنده، آن قسمت از مجرای قنات در زیرزمین که آب از آن بیرون می آید و داخل قنات می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلده
تصویر بلده
بلد، شهر، سرزمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاده
تصویر لاده
احمق، کودن، کم خرد، ابله، کانا، سبک رای، تپنکوز، فغاک، بدخرد، کردنگ، خل، کاغه، شیشه گردن، تاریک مغز، انوک، خام ریش، غتفره، کهسله، نابخرد، گردنگل، دبنگ، بی عقل، گول، ریش کاو، دنگل، خرطبع، کم عقل، دنگ، غمر، چل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبه
تصویر لبه
لب مانند، کناره و لب چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبد
تصویر لبد
پشم و موی پر پشت و درهم رفته
فرهنگ فارسی عمید