- لاونده
- تازی گشته کشه شاه اسپرم رومی از گیاهان
معنی لاونده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خداوند صاحب
تکان دهنده، جنباننده
ناله کننده، زوزه کشنده، هرزه گو
کسی که جایی را می کاود، جستجو کننده
تفحص کننده تجسس کننده، کننده حفار، بحث کننده، ستیزه کننده
آنکه لاس زند آنکه بازنی یا دختری ملاعبه کند
آنکه خودستایی کند، آنکه دعوی باطل کند جمع لاغندگان
حرکت دهنده جنباننده تکان دهنده
هرزه گوی، ناله کننده
لاف زننده،، لاف زن
جنبانده، حرکت داده، تکان داده
(حرکت داده جنبانیده
موجود، ساکن، حاضر
صدور، صادر شدن
مدعی علیه
لمس کننده، حس لامسه
آنکه آلاید
نمو کننده نشو و نماکننده رشد کننده
ساکن مقیم آرام گیرنده، جمع باشندگان
پنبه حلاجی کرده که برای رشتن گلوله کرده باشند پنبه زده شده غند غنده
بازی کننده، مقابل برنده
آنکه علف و غله را درو کند درو کننده
تولیدگر
مخاطب
آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد
یکی از گوشه های همایون (راست پنجگاه)