جدول جو
جدول جو

معنی لارنده - جستجوی لغت در جدول جو

لارنده
(رِ دَ)
قره مان در آسیای صغیر. (دمشقی). رجوع به قره مان شود. از نواحی قونیه است و سلطان ولد فرزند مولانا جلال الدین محمد مولوی در این شهر به دنیا آمده است. حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ گوید: لارنده (کوه) از محکمترین قلاع آسیای صغیر که امیراعظم تیمورتاش برای اقامت خود اختیار کرد:
چو لارنده دز در جهان کس ندید
چو بر آسمان نردبان کس ندید
به پهنا به بالا جهانی دگر
به روی زمین آسمانی دگر.
(از ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 137)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لافنده
تصویر لافنده
لاف زننده،، لاف زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
ناله کننده، زوزه کشنده، هرزه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارنده
تصویر بارنده
ابری که باران از آن بیاید، هر چیزی که مانند باران فرو ریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارنده
تصویر کارنده
کسی که درختی یا تخمی بر زمین می کارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
کسی که چیزی دارد، دارا، چیزدار، مالک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زارنده
تصویر زارنده
زاری کننده، کسی که گریه و ناله می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاننده
تصویر لاننده
تکان دهنده، جنباننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
مالک، چیزی که به کسی تعلق دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زارنده
تصویر زارنده
زاری کننده ناله و فریاد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارنده
تصویر بارنده
آنچه می بارد آنچه بشکل قطرات آب فرو ریزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاسنده
تصویر لاسنده
آنکه لاس زند آنکه بازنی یا دختری ملاعبه کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لارنژه
تصویر لارنژه
فرانسوی گلویی نایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لافنده
تصویر لافنده
آنکه خودستایی کند، آنکه دعوی باطل کند جمع لاغندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاونده
تصویر لاونده
تازی گشته کشه شاه اسپرم رومی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاننده
تصویر لاننده
حرکت دهنده جنباننده تکان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاینده
تصویر لاینده
((یَ دِ))
هرزه گوی، ناله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
((رَ دِ یا دَ))
آن که چیزی را دارد، صاحب، مالک، خداوند، چیزدار، ثروتمند، مال دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارنده
تصویر کارنده
((رَ دِ یا دَ))
کار کننده، عمل کننده، کشت کننده، زارع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زارنده
تصویر زارنده
((رَ دِ))
زاری کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
صاحب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
Possessor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possesseur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
владелец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
Besitzer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
володар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
posiadacz
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
持有人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possuidor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
possessore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
poseedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
bezitter
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
pemilik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دارنده
تصویر دارنده
धारक
دیکشنری فارسی به هندی