جدول جو
جدول جو

معنی لاتیرا - جستجوی لغت در جدول جو

لاتیرا
بطلمیوس هفتم سوتر دوم لاتیرا پسر بزرگتر بطلمیوس هفتم، چون بطلمیوس هفتم درگذشت زنش زمامدار گردید، او می بایست یکی از دو پسرش را همکار خود قرار دهد و چون ملکه پسر بزرگتر را دوست نمیداشت و او را در زمان سلطنت شوهرش به قبرس فرستاده بود پسر کوچکتر را که موسوم به بطلمیوس نهم اسکندر بود برای همکاری برگزید، مردم در این موقع دخالت کرده از ملکه خواستند که پسر بزرگتر را از قبرس برای معاونت در زمامداری بخواند و پسر کوچکتر را به سمت والی به قبرس بفرستد، او راضی شد ولی قبلاً پسر بزرگتر را مجبور کرد زن و خواهر خود را که کلئوپاتر نام داشت طلاق بدهد زیرا این زن را خیلی جاه طلب میدانست، پس از آن این ملکه با لاتیرا امور دولت بطالسه را اداره میکرد تا آنکه لاتیرا برخلاف میل مادرش به آن تیوخوس سیزیکی کمک کرد و این قضیه باعث شد که ملکه قشون را به پسر بزرگ شورانیده پسر کوچکتر را به تخت نشانید، لاتیرا که والی قبرس شده بود پس از چندی بنابر دسائس ملکه مجبور گردید از قبرس بیرون رود و پس از آن اعلان جنگ به مادرش داد، در ابتدا اسکندر میخواست از سلطنت استعفا کند ولی ملکه مانع شد بعد طولی نکشید که اسکندر مادرش را کشت و از جهت نارضامندی مردم فرار کرد که به قبرس برود ولی در راه درگذشت (89 ق، م)، مردم لاتیرا را از قبرس خواندند و به تخت نشانیدند، وی در 81 قبل از میلاد مرد، (ایران باستان ج 3 ص 2157 و 2158)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناهیرا
تصویر ناهیرا
(پسرانه)
روشنایی، نور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتینا
تصویر تاتینا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ستاتیرا
تصویر ستاتیرا
(دخترانه)
استاتیرا، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیرا
تصویر سامیرا
(دخترانه)
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساتیار
تصویر ساتیار
(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاریسا
تصویر لاریسا
(دخترانه)
نام شهری در کنار دجله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واتیار
تصویر واتیار
(پسرانه)
سخنگو (نگارش کردی: واتیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از المیرا
تصویر المیرا
(دخترانه)
نمایانگر مردم، تمثیل کننده ملت، فدایی ایل، ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتیما
تصویر فاتیما
(دخترانه)
فاطیما، نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاسیما
تصویر لاسیما
خصوصاً، مخصوصاً، سیّما، به ویژه، بیژه، علی الخصوص، بالخصوص، به خصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایقرا
تصویر لایقرا
نوشته ای که خوانده نشود، ناخوانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
نوعی بازی بخت آزمایی مثلاً بلیت لاتاری
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
شهری قدیمی و استوار در ولایتی از ولایتهای اسپانیاست. عرب آنرا الجزیره مینامید و در ساحل نهر شقر واقع است. 20000 تن سکنه دارد و خاک آن حاصلخیز است. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
دریاچه ای به ایتالیا نزدیک خلیج گائت که بوسیلۀ تنگه ای بدان متصل شود، این دریاچه دارای هفت هزار گز طول و سه هزار گز عرض است و ماهی بسیار دارد، خرابۀ لیترنوم و قبر سیپیون در کنار آن است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
بلغت بربری باشه را گویند و آن مرغی است شکاری از جنس زرد چشم و آنرابه عربی ابوعماره خوانند. گوشت ویرا پخته و خشک کرده بسایند و سه روز با آب سرد خورند، سرفه را نافع است و سرگین او کلف را زایل کند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است، در قول یزید بن مفرغ:
فدیر سوی فساتیدا فبصری
فحلوان المخافه فالجبال،
و اصل آن ساتیدما است و بضرورت میم را حذف کرده است، (منتهی الارب) (معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
خواهر تری تخم و تیسافرن. (ایران باستان ج 2 صص 1629- 1631)
زن اردشیر دوم. (ایران باستان ج 2 صص 1629- 1631)
مادر اردشیر سوم. (ایضاً ایران باستان)
دختر ارسان، زن داریوش سوم، متوفات 330 قبل از میلاد برای تمام اسامی فوق رجوع به استاتیرا و ایران باستان شود
لغت نامه دهخدا
(تی)
نام شهری است به اسپانیا بر مصب مونت سا و در طرف راست ژوکار. این شهر را سان فلیپ دوژاتیوا نیز گویند
لغت نامه دهخدا
شهری از مقاطعات لیدیا در آسیای صغیر میباشد که فعلاً آن را آق حصار گویند و بر دشت وسیعی که بر یکی از فروع رود لیکوس است بطرف جنوب شرقی ازمیر در میانۀ ساردس و پرغاموس واقع میباشد و یکی از هفت کلیسا که در مکا 1:11 مذکور میباشد در آنجا بود، و لیدیۀ جدیدالایمان که پولس رسول او را تعمید داد از اهل همین شهر بود و فعلاً دارای هزار خانوار است لکن بجز قلعۀ حاکم نشین، خانه ای که لایق ذکر باشد ندارد و معبد سمیث نیز از قدیم الایام در اینجا بوده و در بیرون شهر واقع است و دور نیست که سمیث همان نبلیه باشد که در مکا2:20 - 22 مسطور است، (از قاموس کتاب مقدس ص 584)
لغت نامه دهخدا
شهری است به پرتقال که چندان با اقیانوس اطلس فاصله ندارد، ماهی ’تون’ در آنجا صید شود و 11000 تن سکنه دارد، میوه و شراب سفید آن معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهری است در ایالت نیویورک از ایالات متحدۀ آمریکا که در شمال آپالاش قرار دارد. سکنۀ آن 49700 تن است
لغت نامه دهخدا
رجوع به فافیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناگیرا
تصویر ناگیرا
ناگیرنده مقابل گیرا، آنکه نتوانداشیا رابگیرد: (ویک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایقرا
تصویر لایقرا
خوانده نمیشوه، ناخوانا غیرقابل خوانددن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا یقرا
تصویر لا یقرا
خوانده نمی شود نا خوانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
بخت آزمایی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک مشو، کتاب مبتدا خوان تو که رمز گندم و آدم حدیث دست لاتقرب تو اندر مبتدا یابی. (سنائی) توضیح در بیت مذکور لاتقرب اشاره است بایه 2 سوره 33 بقره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتینی
تصویر لاتینی
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
فرهنگ لغت هوشیار
به ویژه علی الخصوص بویژه بخصوص: و این اخلاق لاسیما با وقات غیظ و عضب جز بقوت دین درست در باطن هیچ صاحب فرمان پدپد نیایید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فافیرا
تصویر فافیرا
لاتینی تازی گشته جگن نیل از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
نومید مشو. آن در مجلس برآن که لاتیاس، وین در میدان براین که لاتامن. (بنقل لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
نوعی بخت آزمایی و قرعه کشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاسیما
تصویر لاسیما
((س یَّ))
به ویژه، به خصوص
فرهنگ فارسی معین