لاسیما لاسیما خُصوصاً، مَخصوصاً، سیَّما، بِه ویژِه، بیژِه، عَلَی الخُصوص، بِالخُصوص، بِه خُصوص فرهنگ فارسی عمید
لاسیما لاسیما به ویژه علی الخصوص بویژه بخصوص: و این اخلاق لاسیما با وقات غیظ و عضب جز بقوت دین درست در باطن هیچ صاحب فرمان پدپد نیایید فرهنگ لغت هوشیار
لاسیما لاسیما خاصه. خصوصاً. بالخاصه. بخصوص. علی الخصوص. ویژه. بویژه، نه چنانستی. (دهار). لاترما. رجوع به سیما شود لغت نامه دهخدا