جدول جو
جدول جو

معنی لااسپید - جستجوی لغت در جدول جو

لااسپید
(اِ)
نام دیهی از دهستان بویراحمدی سردسیر بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان واقع در 29 هزارگزی شمال خاوری بهبهان. دارای 75 سکنه، زبان اهالی فارسی و لری و محصول آن غلات و پشم و لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری وراه آنجا مال رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خارسپید
تصویر خارسپید
بادآورد، گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خاراسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاراسپید
تصویر خاراسپید
بادآورد، گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خارسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا
فرهنگ فارسی عمید
دیهی به دو فرسنگی میانه شمال و مغرب بهبهان، (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(تُ اِ)
دهی از دهستان رستم که در بخش فهلیان ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 320 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سفید. نقیض سیاه. (برهان). اسفید. سپید (مخفف آن). ابیض. بیضاء:
دفتر صوفی سواد و حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست.
مولوی.
رجوع به سفید شود.
لغت نامه دهخدا
(سِ پِ)
اتین دو. طبیعی دان فرانسوی. مولد آژن (1756-1825 میلادی). وی تاریخ طبیعی بوفون را تکمیل کرده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
سپید سفید ابیض بیضا مقابل سیاه اسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
((اِ))
سفید، آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض، مقابل سیاه، اسود، ظاهر، نمایان، سپید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازسپید
تصویر بازسپید
آق سنقر
فرهنگ واژه فارسی سره
سفید
فرهنگ گویش مازندرانی