جدول جو
جدول جو

معنی لئه - جستجوی لغت در جدول جو

لئه
پرچین و حصار جایگاه موقت گوسفندان، لبه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بیخ دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبه
تصویر لبه
لب مانند، کناره و لب چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لجه
تصویر لجه
میانۀ دریا، جماعت بسیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فئه
تصویر فئه
جماعت، طایفه، گروه، دسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لله
تصویر لله
برای خدا، برای رضای خدا، خدای را
لله الحمد: سپاس خدای را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاه
تصویر لاه
لاس، نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لکه
تصویر لکه
لک، اثری که از چربی یا کثافت یا مواد رنگین بر روی لباس یا پارچه و مانند آن پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
(کَ لِ ءَ)
ارض کلئه، زمین گیاه ناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لئم
تصویر لئم
همریخت هم چهره، سازواری، آشتی، انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
کوش، خواست، سختی، روزگار، گرد آمده فراهم آمده، آوندها، یک دیدار یک بازدید، دلگذشت گروه از 3 تا 10 تن، همزاد همانند، سرور پیشوا، پیشوایی موی پیچه موی کوتاه تا زیر نرمه گوش، موی ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغه
تصویر لغه
لغت در فارسی یونانی تازی گشته واژه، سخن، فرهنگ، زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لله
تصویر لله
برای رضای خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکه
تصویر لکه
قطره، چکه، سرشک، اشک، خال
فرهنگ لغت هوشیار
لذت در فارسی: هونیاکی مزه خوشی رو در روی درد لذت: بر سر خوان سخن لذت: بر سر خوان لذه ز من خواه که نیست در ابای سخن هیچ سیه کاسه دک. (سیف اسفرنگی. انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
مغاکی در فرانسوی} ابیسال {ژرف ترین جای دریا، سیم نکره، آیینه بانگ فریاد داد و فریاد میانه آب دریا عمیق ترین موضع دریا: کشتی هر که در این لجه خونخوارافتاد نشنیدیم که دیگر بکران میاید. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از دو قسمت بعض حبوب چون نخود و لوبیا و غیره بطور عموم، و نخود سیاه بالخصوص، یک نیمه از یکدانه نخود و مثال آن را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لته
تصویر لته
کهنه، پینه، ژنده، پاره جامه، لجام، لنگه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لخه
تصویر لخه
شمغند زن بو گندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاه
تصویر لاه
نوعی ابریشم سرخ رنگ لاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فئه
تصویر فئه
گروه دسته گروه دسته، دسته ای از لشکریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رئه
تصویر رئه
شش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبه
تصویر لبه
طرف برنده کارد و امثال آن، دم، لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبه
تصویر لبه
((لَ بِ))
کنار، حاشیه، طرف برنده کارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکه
تصویر لکه
((لَ ک ِّ))
بخشی از یک سطح که براثر آلودگی به چیزی به رنگ دیگر درمی آید، اثر آلودگی چیزی، تغییر رنگ نقطه ای از سطح چیزی، مجازاً، آلودگی بدنامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لکه
تصویر لکه
((لُ کَ یا کِ))
نان قندی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لله
تصویر لله
((لَ لِ))
مردی که مربی و پرستار کودک است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لله
تصویر لله
((لِ لْ لا))
برای خدا، برای رضای خدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لثه
تصویر لثه
((لَ ثِ))
گوشت بن دندان
فرهنگ فارسی معین
((لَ پِّ))
هر یک از دو نیمه دانه باقلا و نخود و لوبیا و دیگر حبوبات که قابل نیمه شدن باشند، برگ اولیه یا رویانی در دانه، فرآورده ای از نخود، به ویژه نخود سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لته
تصویر لته
پالیز خربزه، هندوانه، خیار و غیره، کشتزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لته
تصویر لته
((لَ تُِ))
تکه پارچه کهنه، تخته های مستطیلی که در بعضی نقاط گیلان و مازندران به جای سفال پشت بام به کار برند، لنگه در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لجه
تصویر لجه
((لُ جَّ))
میانه دریا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فئه
تصویر فئه
((فِ ئَ یا ئِ))
گروه، دسته، دسته ای از لشکریان
فرهنگ فارسی معین