- كَاشِف
- تشخیص دهنده، آشکارساز، آشکار
معنی كَاشِف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خزنده
هدف دار، هدفمند
فرسوده، هاشم
فعّال گرا، فعّال
ناموفّق، شکست
نویسنده
درست نیست، دروغگو
تمام، کامل
ریاکار، نادرست، غلط، توهّمی
ساینده، همانجا
پیش بین، او می داند، فهمیده
ساختگی، صندوقدار
آشفته، بادی، طوفانی
سیلابی، جارو کردن
رباینده، نافی
نگران، ترسیده، ترسان
آشکارا، به شکلی آشکار