معنی كَاشِط
كَاشِط
ساینده، همانجا
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با كَاشِط
كَاشِف
كَاشِف
تَشخیص دَهَندِه، آشِکارساز، آشِکار
دیکشنری عربی به فارسی
نَاشِط
نَاشِط
فَعّال گِرا، فَعّال
دیکشنری عربی به فارسی
رَابِط
رَابِط
اِتِّصال دَهَندِه، پِیوَند
دیکشنری عربی به فارسی
عَاشِر
عَاشِر
دَهُم
دیکشنری عربی به فارسی
ضَاغِط
ضَاغِط
پُر فِشار، فِوریِه، مُحکَم
دیکشنری عربی به فارسی
ضَابِط
ضَابِط
اَفسَر
دیکشنری عربی به فارسی
سَاخِط
سَاخِط
زُودرَنج، خَشمگین، ناراضی
دیکشنری عربی به فارسی
شَارِط
شَارِط
شَرط گُذار، یِک پُلیس
دیکشنری عربی به فارسی
كَامِل
كَامِل
تَمام، کامِل
دیکشنری عربی به فارسی