- قَارِب
- در حال نزدیک شدن، قایق
معنی قَارِب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش بین، او می داند، فهمیده
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
ساختگی، صندوقدار
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
بی پرده، صادقانه
بلند، خشن، پر سر و صدا
عزب، مجرّد
اتّفاقی، مناقصه گزار
زخم زننده، آزاردهنده
دانشجو
اضطراری
اختلاس گر، دزد، دزدانه
دلتنگ، خاکستری
خیابانی، خیابان
شرط گذار، یک پلیس
جذب کننده، جذّاب، جاذب
سیلابی، جارو کردن
فرسوده، ویران شده
ماورایی، فراطبیعی
معتبر، خوٰاننده
جوشان، عجیبه، متکبّر
فراری
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
برتر، برجسته، بارز بودن
خنک، سرد
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
مشتاق
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
وزوز، پشتکار
ناامید، بیهوده
خواستگار، یک خوٰاستگار
خواهان، مایل، مشتاق
ولگرد، سرگردان