معنی قورس - جستجوی لغت در جدول جو

قورس

لغت نامه دهخدا

نورس

میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان

فرهنگ فارسی عمید

قورت

عمل فرو بردن مواد غذایی از حلق، آن مقدار مایعات که با یک بار فرو بردن نوشیده شود، جرعه، قلپ مثلاً یک قورت آب خوردم

فرهنگ فارسی عمید

دورس

شوکران، مادۀ سمّی خطرناک که از ریشه گیاهی شبیه جعفری با شاخه های چتری و گل های سفید به همین نام به دست می آید، تفت، بیخ تفت، تودریون، شبیبی، شیکران

فرهنگ فارسی عمید

بورس

مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل

فرهنگ فارسی عمید

قوری

ظرف چینی یا فلزی لوله دار که در آن چای، قهوه، گل گاوزبان و مانند آن را دم می کنند و کنار آتش یا روی سماور می گذارند

فرهنگ فارسی عمید

کورس

مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی می کند
در ورزش مسیر مخصوص در رقابت های اسب دوانی، اتومبیل رانی، موتورسیکلت رانی و مانند آن ها
مسابقۀ سرعت

فرهنگ فارسی عمید

کورس

پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رم، ریم، سیم، سخ، شخ، وسخ، پیخ، پژ، فژ، کرس، کرسه، هو، هبر، بخجد، بهرک، خاز، درن، قیح، کلچ، کلخج، کلنج

پیچ و تاب مو، موی پیچیده و مجعد، موی
چِرک، مادۀ سفید رنگی که از دمل و زخم بیرون می آید و مرکب از مایع سلول های مرده، باکتری ها و گلبول های سفید است، رِم، ریم، سیم، سَخ، شُخ، وَسَخ، پیخ، پَژ، فَژ، کُرَس، کُرسِه، هُو، هُبَر، بَخجَد، بَهرَک، خاز، دَرَن، قَیح، کَلچ، کَلَخج، کِلَنج

فرهنگ فارسی عمید

قواس

کمان ساز، کمان فروش، کمان دار، کمانگیر

فرهنگ فارسی عمید

قورسی

(رُ)

منسوب به قورس. رجوع به قورس شود

لغت نامه دهخدا

قورسا

عود بلسان را گویند و بجای سین ثای مثلثه هم بنظر آمده است، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به قورثا شود

لغت نامه دهخدا

بورس

فروش اوراق بهادار

معنی قورس - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما