قیرس قیرس موم که به عربی شمع گویند. (برهان). قیرُس. از یونانی osَKer بمعنی شمع. موم. شمع. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به قیر و قار شود لغت نامه دهخدا
قیاس قیاس برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازهقیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد فرهنگ فارسی عمید