معنی قونس - فرهنگ لغت هوشیار
واژههای مرتبط با قونس
قونس
- قونس
- قونوس. حب الصنوبر کبار. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قونس
- قونس
- اعلای سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به قِنس شود، زبر خود آهنی یاآهن سر خود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سپر خود آهنی. (آنندراج) ، تندی میان دو گوش اسب. (آنندراج) (منتهی الارب). عظم ناتی ٔ بین اذنی الفرس. (اقرب الموارد) ، میانۀ راه. قَونوس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قونوس شود
لغت نامه دهخدا
یونس
- یونس
- کبوتر، نام پسر امتای، یکی از پیامبران بنی اسرائیل، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
اونس
- اونس
- فرانسوی از پیمانه ها در روم قدیم 12، 1 لیور، در فرانسه قدیم 16، 1 لیور معادل 594، 30 گرم، در انگلستان وزنی معادل 35، 28 گرم
فرهنگ لغت هوشیار