- قهرکردن
- خشم کردن، تغییر نمودن
معنی قهرکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغلوب کردن مقهور ساختن غلبه کردن چیره شدن: امروز افضل پادشاهان وقت است باصل... و پیراستن ملک و آراستن ولایت و پروردن دوست و قهر کرده دشمن، با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن باوی مقابل آشتی کردن
با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن با او، خشمگین شدن، مقهور کردن
راندن وخواندن ستور ومرکب از (هر) حکایت صوت در راندن و خواندن ستوران و (کردن) که فعلمعین است)
کاستن
اکباء
راندن و اخراج کردن
هدایت و راهنمائی کردن
بارور کردن باردار کردن آبستن کردن
فرمودن
راهیدن راسیدن فرانافتن اورزیدن براهیدن
دو پاره کردن دو پاره کردن: تو مرا با شمشیر شقه می کنی ک آن که مرا شقه کند هنوز به دنیا نیامده است
ثنا گفتن، سپاس نعمت خدایتعالی و جز وی کردن، سپاس گفتن
کسی یا چیزی را از درازی دو نیمه کردن
کوبیدن و نرم کردن گوشت، میوه و امثال آن ها
یا قدر کردن جنگ (کشتی) برابر کردن در جنگ (کشتی)
قط زدن: تیر آسمان از برای تحریردیوان مدایح قلم قط می کنند
پشت کردن روی برگرداندن
استفراغ کردن، خورده را از دهان بیرون آوردن
نابینا ساختن، اعماء، چشم کسیرا از دیدن محروم کردن به عملی از اعمال
بخاک سپردن مرده
خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون له و لورده کردن، خرده و خاکشی کردن
مهر را بر کاغذ و جز آن فشاردن تا نقش مهر بر آن منقو ش گردد
وعده دادن به خیریاشر ترساندن، التزام قربت غیرلازم که پس ازالتزام واجب است وفای بدان البته درصورتی که شرایط آن کامل باشدوآن بردوقسم است: یانذر لجاجظنست که شخص بگوید} فلله علی صوم اوعتق {درحال غضب. یانذرتبرر. آنست که شخص ملزم شود بامری که نعمتی برای اوپدیدآید یانقمتی دفع شود. تبررگویندزیراکه طلب بر است مانندآنکه بگوید: (ان شفی مریضی فلله علی کذا. {وضابطه آن این است که نذرکندکه طاعتی را انجام دهدکه برای اومقدورباشد باضافه که بالغ باشدوعاقل وازروی اختیارو قصدنذرکند وآزادباشدودرکارهای مباح یا مستحب باشدیا واجب، آنچه شخص برخودواجب کندکه انجام دهدیادرراه خدابدهد بشرط چیزی یابدون شرط: توانگران راوقف است ونذرومهمانی زکات وفطره واعتاق وهدی وقربانی. (گلستان. چا. فروغی. 168)، عهدپیمان، جمع نذور
کسی را بمال و جاه پرودن که ازحد خود پا فراتر نهد
از کار انداختن قفل و جزآن
هرهرخندیدن
کار مهم کردن